سیاسی

چرا گروهک کومله ملامصطفی مردوخی را شهید کرد؟

تاریخ کردستان در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فراز و نشیب‌های زیادی داشته است خصوصا در ایامی که گروهک‌های ضدانقلاب با نام دفاع از کردستان در حق مردم این استان ظلم‌های زیادی را روا داشتند.

شهادت فرشته باخویشی جلو چشم فرزندانش، آتش‌زدن ملاحیدر فهیم روحانی سرشناس اهل سنت در میان کتاب‌هایش، زنده به گور کردن ناهیده فاتحی‌کرجو در یکی از روستا‌های سنندج و هزاران مورد دیگر از جمله جنایات گروهک‌های ضدانقلاب کومله و دموکرات در کردستان است که هیچگاه از ذهن این مردم پاک نمی‌شود.

ملامصطفی مردوخی ۲۵ فروردین ۱۳۳۵ در روستای دزلی از توابع شهرستان سروآباد دیده به جهان گشود، پدرش ملاعبدالکریم مردوخی از روحانیون سرشناس کردستان بود و عمرش را وقف ترویج دین اسلام و خدمت به مردم کرد.

مصطفی تا ۱۰ سالگی نزد پدرش به آموختن قرآن و تعلیمات دینی پرداخت و برای یادگیری صرف، نحو، منطق و تکمیل تحصیلات دینی به شهر‌های مریوان، سقز، بانه و مهاباد سفر کرد و مقدمات فقه را نزد ملاشفیع آموخت و گواهی افتاء و تدریس در مذهب امام شافعی را دریافت کرد.

در سن ۱۸ سالگی به خدمت سربازی رفت و در پادگان عجب‌شیر آموزش نظامی دید و بعد از آن به مشهد مقدس اعزام شد. در همان سن و سال با آگاهی از ظلم و ستم حکومت شاهنشاهی تنها آرزویش حذف سایه شوم استبداد بر کشورش بود.

حضور در مشهد مقدس و آشنایی وی با برخی از روحانیون مبارز او را در مبارزه با ستم و بی‌دینی حکومت شاهنشاهی مصمم‌تر کرد و به همین دلیل از پادگان فرار کرد.

بعد از فرار از پادگان به زادگاهش کردستان بازگشت و، چون در این مدت شیوه‌های مبارزه با حکومت را نزد علمایی که در مشهد با آن‌ها آشنا شده بود فراگرفت، مردم را از فساد و بی‌دینی کسانی که زمام امور را در دست داشتند آگاه می‌کرد.

عکس‌ها و اعلامیه‌های امام (ره) را در منطقه پخش می‌کرد و مردم را با نهضت ایشان آشنا می‌ساخت.

پی‌ریزی گردان پیشمرگان کرد مسلمان

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با هوش و درایتی که داشت افرادی را که به انقلاب اسلامی علاقه‌مند بودند نظام بخشید و گردان پیشمرگان کُرد مسلمان را پی‌ریزی و فرماندهی کرد.

حضور ملامصطفی در صف این مجاهدان آنان را به شور و هیجان می‌آورد و در مقابله با گروهک‌ها مصمم‌تر کرد.

ملامصطفی برای افشای هویت واقعی و چهره کریه گروهک‌هایی که بازیچه اجنبی بودند تلاش بسیاری کرد، جلوگیری از جذب و فریب جوانان کُرد با وعده‌های پوشالی گروهک‌های ضدانقلاب تنها هدف و خواسته‌اش بود و در این مسیر تلاش‌های زیادی کرد.

وی فقر را رنج و شکستگی می‌شمرد و از این رو دستگیری و کمک به محرومان و فقرا را در سرلوحه کارهایش قرار می‌داد و آشکارا و پنهان از آن‌ها دلجویی می‌کرد.

شجاعت و دلیری این شهید بزرگوار زبانزد خاص و عام بود همواره در گفتن حق ثابت قدم بود و بی‌آنکه ترسی به دل راه دهد در برابر سخن ظالم با قاطعیت می‌ایستاد و از حق مظلوم دفاع می‌کرد.

مادر شهید:

مصطفی همیشه از من دلجویی می‌کرد و می‌گفت، مادر جان در صورتی که شهید شدم برایم گریه نکن چرا که در راه هدف و معبودم می‌جنگم و تنها مقصودم رضای اوست.

در هنگام نوازش یتیمان به اندازه‌ای متاثر می‌شد که اشک در چشمانش جاری می‌شد و همواره در سلام کردن به ایتام پیش‌قدم بود و از آن‌ها در حد توان دلجویی می‌کرد.

پدر شهید:

مصطفی انسانی خودساخته بود و ترس از کسی جز خدا نداشت، متواضع و فروتن بود، الگویش پیامبر اکرم بود، بسیار هوشیار و به نهضت امام خمینی (ره) سخت عشق می‌ورزید و در راه اسلام و انقلاب تا آخرین نفس و قطه خونش مباره کرد و به شهادت رسید.

ملامصطفی فرمانده گردان پیشمرگان کرد بود، چند روز بیشتر از ازدواجش نگذشته بود که برای دریافت حقوق نیرو‌های تحت‌امرش به ماموریت رفت، ۱۷ مهر ۵۸ بود که از کرمانشاه به سنندج آمد.

شبی در منزل یکی از اقوامش مهمان بود که گروهک‌های ضدانقلاب او را شناسایی کرده بودند، آن خانه توسط ۲۸ نفر از اعضای گروهک ضدانقلاب کومله محاصره می‌شود و تهدید آتش‌زدن منزل سبب شد تا ملامصطفی برای جلوگیری از آسیب‌دیدن سایر افراد خود را تسلیم کند.

هرچند عمق کینه ضدانقلاب نسبت به خود را می‌دانست و مطمئن بود رفتنش بی‌بازگشت خواهد بود، اما برای حفظ جان دیگران شجاعانه تسلیم شد.

افراد کومله وی را اسیر کردند و هشت شبانه‌روز او را زیر شکنجه و سخت‌ترین فشار‌ها گذاشتند، آن‌ها از بیم مردم و یارانش دائم از نقطه‌ای به نقطه دیگر نقل مکان می‌کردند.

۲۶ مهر ۵۸ مردم جسد سوخته و شکنجه شده ملامصطفی را نزدیک پل سنته در مسیر سقز – دیواندره یافتند و پیکر این شهید بزرگوار را به زادگاهش «دزلی» بازگردانده و به خاک سپردند.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا